شوهر دو روزه. پارت۶0

با عصبانیت داد زدم: تهیونگ اون چیه روی بازوت ها؟؟؟

تهیونگ با تعجب به بازوش نگاه کرد...

تهیونگ: منظورت چیه؟
ا. ت: نمیفهمی منظورمو؟؟ اون جای گاز کیه روی بازوت؟؟؟

تهیونگ دوباره نگاهی به بازوش انداخت و خندید: جای گاز تو
ا. ت: مننن؟؟؟ من کی گازت گرفتم چرا دروغ میگـ....عع....راست میگی همین یه دقیقه پیش گازت گرفتم... 😐

تهیونگ خندید و لپمو کشید: واقعا خنگی یا خودتو میزنی به خنگی؟
ا. ت: خودم خنگـ...نخیر نیستم واقعا که!

تهیونگ با خنده گفت: مطمئنی؟؟

ولی با دیدن اینکه بغض کردم سریع بقلم کرد: ببخشید معذرت میخوام ا. ت شوخی کردم!

با دستام سعی کردم جلوی اشکامو بگیرم... ولی نشد...
اگه....اگه خنگ نبودم...گند نمیزدم به بزرگترین و معروف ترین کنسرتم!....که....که آبروم جلوی تموم مردم جهان بره!!

هق هق کردم...تهیونگ واقعا درکم میکرد. اون خیلی مهربونه!

یاد اون موضوع افتادم...
ا. ت: تهیونگ؟
تهیونگ پیشونیم و بوسید: جونم؟
با بغض گفتم: یعنی الان من برده ی تو حساب میشم؟
تهیونگ چشماش گرد شد: چـ... چـی!؟ چرا اینو میگی!؟؟
دستمو مشت کردم: من فروخته شدم به تو...یا پدرم حساب میشی؟؟

نمیدونست چی بگه....انگار حال دل شکسته ی منو فهمیده بود. زخمی که از اون زن لعنتی که یه عمر به انواع مادرم براش زحمت کشیده بودم روم انداخته بود، با اتفاقی که توی مهمترین کنسرتم افتاد، تازه شد!

باید از تهیونگ ممنون باشم که کنارمه و ارومم میکنه و گاهی اوقات منو میخندونه. هر دختره دیگه ای بود با تجربه ی این اتفاقات قطعا خودکشی میکرد!

تهیونگ هنوز داشت فکر میکرد...ولی یهو با قاطعیت و سرخ شدن گونه هاش و لبخنذی که به لبش داشت گفت: میدونی چیه ا. ت...

سریع گفتم: نه توضیح دیگه ای نده فقط بگو پدرم حساب میشی یا اربابم یا...

بغضم نذاشت ادامه بدم...

ولی تهیونگ سریع گفت: نظرت چیه که....شوهرت حساب بشم!؟:)
دیدگاه ها (۱۴)

شوهر دو روزه. پارت۶۱

فالو نشه؟؟ 🥹❤

😁❤

شوهر دو روزه. پارت۵۹

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

پارت ۲۴ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط